سید عبدالحسین دستغیب شیرازی در سال ۱۲۹۲ خورشیدی در شیراز به دنیا آمد. وی از نوادگان امام زید بن علی بود و در خانوادهای روحانی بزرگ شد. دستغیب تحصیلات خود را در حوزه علمیه شیراز آغاز کرد و سپس به قم رفت و نزد بزرگان علم و فقاهت، از جمله آیتالله بروجردی و امام خمینی، تلمذ کرد. وی پس از بازگشت به شیراز، به تدریس و تربیت شاگردان پرداخت و به عنوان یکی از مراجع تقلید شیعیان در ایران شناخته شد. دستغیب در مبارزات انقلاب اسلامی نقش فعالی داشت و از جمله روحانیون برجستهای بود که در راه پیروزی انقلاب اسلامی تلاش کرد. وی پس از پیروزی انقلاب، به عنوان امام جمعه شیراز و نماینده ولی فقیه در استان فارس منصوب شد.
ایشان یکی از شاگردان شیخ محمد جواد انصاری همدانی بوده که از زندگانی استاد خود، حکایاتی را نقل کرده است. یکی از این حکایات که اهتمام بلیغ مرحوم انصاری به نماز اول وقت را نشان میدهد، در کتاب آموزه های معرفت، جلد 1، اثر آیت الله سید محمد محسن حسینی طهرانی آمده است که در ادامه آن را میخوانیم:
دستغیب در سال ۱۳۶۰، در جریان حمله تروریستی گروهک منافقین، به شهادت رسید و به عنوان سومین شهید محراب نام گرفت.
خدا مرحوم آقای دستغیب را رحمت کند، ایشان به کربلا آمده بودند و ما یک روز به اتّفاق آقای حدّاد و آقای والد و اخوی ما آقا سیّد محمّدصادق، بعد از همان سفر حج، به منزل ایشان در کربلا رفته بودیم و خدمت ایشان بودیم؛ ایشان از حالات مرحوم آقای انصاری تعریف می کردند و می فرمودند:
قبل از ظهر با ایشان جایی رفته بودیم، تا موقع ظهر شد سفره را پهن کرده بودند؛ صاحبخانه از اعیان همدان بود. ایشان گفتند: «الآن موقع ظهر است، ما نماز میخوانیم و بعد برای صرف غذا میآییم.» مسجد نرفته بودند، آمدند و اتّفاقاً نماز را هم طول دادند؛ بعد از نماز که هنوز نرفته بودیم برای آن اطاق، پیش ایشان آمدم و گفتم: آقا از خدا بخواهید اوقات ما را بیخود تلف نکند و برای ما مائدهای بفرستد و ما را بیمائده نگذارد! بعد یکدفعه ایشان ناراحت شدند و گفتند:
«مگر نفهمیدی که الآن به تو چه دادند؟! مگر نفهمیدی برای نماز ظهری که اوّل وقت خواندی چه قسمت تو شد؟! دنبال مائده میگردی؟»
خلاصه ما خیلی خجل شدیم!
اولیاء مخصوصاً به نماز ظهر خیلی بیشتر از سایر نمازها توجّه داشتند که در اوّل وقت خوانده شود! خیلی به نمازها مخصوصاً در اوّل اوقات آن، تکیه و توجّه داشتند. و این هم بهخاطر این است که اشکالی در ما هست و ما از این نکته غافل هستیم.