انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 اگر مهم ترین رویداد اسلامی چند قرن اخیر نباشد، بدون شک یکی از مهمترین اتفاقات و جریاناتی است که در زمان غیبت امام زمان رخ داده است. درست است که رهبر این جنبش، آیت الله خمینی (ره) بود، اما قطعا بدون تغییر دیدگاه و حضور خود مردم، حضور شخصیتهای مهم، و فعالیت آنها از چند سال قبل تا چند سال بعد از پیروزی این جنبش، انقلاب شکل نمیگرفت و شاهد تغییر ساختار سیاسی در ایران نبودیم. یکی از کتابهای مهم و معتبری که توسط یکی از خود این شخصیتهای تأثیرگذار در شکل گیری انقلاب نوشته شده است، کتاب «وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام» اثر مرحوم علامه سید محمد حسین حسینی طهرانی است.
در کتاب «وظیفه فرد مسلمان در احیای حکومت اسلام»، علامه طهرانی به تبیین ضرورت تشکیل حکومت اسلام و موضوعات مهم دیگری میپردازد. از جمله چگونگی تهیهی مقدمات شکل گیری آن، رمز و رازهای پشت پرده و پنهان پیروزی انقلاب اسلامی، دوران ستم شاهی، کشف حجاب، تحت نظر ساواک قرار گرفتن شدید علامه طهرانی، جلسات سری ایشان، اتفاقات و فعالیتهای ایشان قبل از پیروزی انقلاب و پس از آن، اثرات و نقش خود علامه طهرانی در جریان انقلاب از جمله مبارزات ایشان با حکومت پهلوی اول، روابط ایشان با آیت الله خمینی، ملاقات با آیت الله خمینی در قم، تلاش ایشان برای رهایی آیت الله خمینی از زندان با دعوت از آیت الله میلانی و جلوگیری از اعدام ایشان، پیشنهادات علامه طهرانی در مورد ولایت فقیه، نطق و سخنرانی معروف آیت الله خمینی در مدرسه فیضیه قم، نامه علامه طهرانی به آیت الله خمینی درمورد پیش نویس قانون اساسی، ماجرای تشکیل کمیتههای هجده گانه، و رهبری حاج سید علی خامنهای.
همچنین، به جز موضوعات مهمی که در این کتاب مطرح شده، نکتهی مثبت دیگر، وجود نسخه صوتی آن در سایت مکتب وحی است که اتفاقاً پی دی اف این کتاب را نیز میتوانید از این سایت و با مراجعه به این لینک دریافت کنید.
در ادامه بخش کوچکی از این کتاب که در مورد کنترل ساواک است را باهم میخوانیم:
بالاخره ما مجالسى داشتیم و در مطالب مورد نظر كار مىكردیم، البتّه در تقیه كامل از دولت به تمام معنى ـ چون اگر دولت از ارتباط ما مطّلع مىشد كه هیچ تمام زحماتمان نقش بر آب بود حتّى ما در أحمدیه دولاب كه منزل داشتیم؛ گرچه تلفن نداشتیم، ولى از همان رفت و آمدها این سازمان امنیت بى انصاف یك منزل در مقابل منزل ما ساخت و یكنفر را در آنجا نشاند براى كنترل كارهاى ما و این غیر از آن مفتّشینى بود كه در مسجد مىآمدند، به چه صورتها و به چه شكلها كه خدا مىداند بصورت گدا و مستحقّ بصورت فكلى و دكتر، بصورت تاجر و مقدّس مآب، بصورت طلبه و محصّل. در این دانشسراى عالى كه بالاتر از مسجد ما بود، چندین نفر از این محصّلین دانشكده، اینها مأمور سازمان امنیت بودند كه در آن وقت ته ریش داشتند، تسبیح داشتند، به قرآن وارد بودند، مىآمدند مسأله مىپرسیدند، بعضى اوقات اشكها مىریختند گریه مىكردند، توجّه فرمودید!
بعضى از آنها را من نمىشناختم، واقعاً من نمىشناختم، بعد شناختم؛. گفتم: خدایا پناه بر تو، این آقا محاسن كه دارد، دانشجو هم هست، مرتّب هم هست، اهل قرآن هم هست، اهل تفسیر هم هست، وقتى هم مىآید پیش انسان سه، چهار تا استخاره مىكند، استخارههاى با توجّه، بعد آنوقت بعضى صحبتها مىكند از این طرف و آنطرف، چگونه انسان آنها را بشناسد؟ من در خطبه نماز عید فطر بود، كه وقتى خطبه مىخواندم، یكبار اشاره به حكومت اسلامى كردم، و آیه مباركه: وَ أُخْرىتُحِبُّونَها، نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ، را تفسیر نمودم كه یكى از دانشجوها حاضر بود و سپس او را شناختم. پس از اتمام خطبه آمد و نزد من نشست و گفت: بنا بر این مُفاد كلمات شما لازم است حكومت اسلام تشكیل شود. اینك باید از كجا شروع كنیم؟ من بخصوص با تمام قوا حاضرم در خدمت شما باشم؛ چند نفر از رفقاى ما نیز، براى جانفشانى حاضرند. شما برنامه عمل خود را نشان دهید! جلسات خود را معرّفى كنید تا این جوانان با جان و دل ملحق شوند.
این جوان بعداً معلوم شد كه از مأمورین رسمى سازمان امنیت است و خداوند تفضّل نمود كه در پاسخ او گفتم: این خطبه من مطالب كلّى بود؛ و گرنه ما سازمان و برنامهاى نداریم.